تـــــاوان حرفــــهايي كه نمي توني بـــــگي
تــــــارهاي سفيـــــــديـه كه
يه شَبـــه لابلاي موهــــــــات به وجــــود ميــــــاد !
رفتــ؟
ديگــه نيومــد؟؟
دلتــ گرفته؟؟؟
ســي گار ميکشي؟؟
داغــوني؟؟؟
به پوچــي رسيدي؟؟؟
خيابونا واستـــ خاطره شــده؟؟؟
گـ ـ ـ ـ ـور پدرش...!!
تــ و را هَـ رگز آرزو نخواهَـ م كرد. . .
هَـ رگز !
چون مَحال ميشوي مثلِ همه ي ارزوهايـَم !. . .
از ما که گذشت
...
اما،
اگر در سرت "هواي خداحافظي" داشتي،
از همان ابتدا،
"سلامي نکن... لطفا !!!
وقتي از همه دنيــــا ناراحتم
فقط با فكــــــر كردن به تو آروم مي شم
اما وقتي تو ناراحتـــــم مي كني
همه ي دنيا هم نمـــــــي تونه آرومم كنه . . . !
نقاشي اش خوب نبود
اما راهش را خوب کشيد
و رفت ...
درونم غوغاست ...
ساده ميشکنم ...
با يک تلنگر کوچک ...
...
اين گونه نبودم ....
شــــدم ... !!
ببــــــــــار بــــــــاران….
مـــــــــــــن ســـــــــــــفرکـــــــر ده اي دارمــــ کــــــــه يــــــــادم رفــــته…
آبـــــــــــــ پشتــــــــــ پـــــــــايش بـريــــــــزمـــــ…..
you+me=love
بي تفاوت باش به جهنم...!مگر دريا مرد از بي باراني؟؟
خيلي وقت است فراموش کرده ام …
کداميک را سخت تر مي کشم … ؟
رنــــج !
انتظار !
يا نفس را …
رفـتـن...هـمـيـشـه اخـتـيـاري نـيـسـتــــ
آدمــ گـاهـي مـَجـبـوره ...
کـسـي رو کــه دوسـت داره ...آبـي پـشـتـــ ِ سـَرش بـريـزد ..
دُعـايـي بـرايـش کـنـد ...
و بـه دسـتــِ ...او ...يـي بـسـپـارَدَش کـه ...
شـده اسـتـــ هـمـه ي او ..
به تو گفتهـ بودم که ...
با دلمـ بازي نکن؛
ببين...
خرابشـ کردي...
ديگر عاشق نمي شود...
خاطرات خيلي عجيبند
گاهي اوقات مي خنديم به روزهاي که گريه مي کرديم
گاهي گريه مي کنيم به ياد روزهايي که مي خنديديم......!
تلـ ــ ــخ مي شـ ــ ـوم ؛
وقـ ــ ـتي تـ ــ ـو نيستــ ــ ـي؛
ارديـ ــ ـ بهشتـ ــ ــ مــ ــ ـــن ؛
ارديـ ـ ـ جهنـ ـ ـم استـ ــ ـــ !!
براي دلم گاهي پدر ميشوم !
خشمگين ميگويم :
بس کن
تو ديگر بزرگ شدي !
|